قرار دل

دل نوشت

قرار دل

دل نوشت

خاطرات فتح المبین

دوشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۶:۵۸ ق.ظ

بخش اول

فتح المبین

با توجه  به اینکه در منطقه ی عملیاتی فتح المبین شهرستان محلات حدود 34 شهید، 37 آزاده و تعدادی جانباز تقدیم به انقلاب و اسلام کرده و نسبت  به تعداد جمعیت بالاترین درصد از این لحاظ را دارا می باشد.

با هماهنگی هایی که انجام شده بود با مسولین سپاه استان خوزستان و مسول یادمان فتح المبین قرار شده بود که شیاری را که رزمنده های محلات از آن عبور کردند را بازسازی  و یاد و خاطرهای از این شهیدان زنده گردد.به همین خاطر با تابلوهای (آهنی)از قبل طراحی شده با تصویر شهیدان آن منطقه وشهر و تعدای میله پرچم و تابلوهایی چوبی برای نصب آماده سفر شدیم.

آغاز سفر

24 اسفند:سفری که از ساعت دو بعد از ظهر یک روز بارانی با دوازده نفر از دوستان شروع شد (دو سواری و یک بنز تک) شاید یکی از جالبترین خاطرات این سفربعد از حدود دو ساعت حرکت ، برفگیر شدن در  حین مسیر بود که دچار آن شدیم،نزدیکای الیگودرز که رسیدیم  به مدت نیم ساعت چنان برفی به باریدن گرفت که جاده دیگه پیدا نبود و ماشین ها وسط جاده لیز میخوردندو کامیون ها دیگه قادر به حرکت نبودند و زده بودند کنار جاده و بالاخره با سلام و صلوات با سرعت لاک پشتی مسیر را طی کردیم و حدود ساعت 12شب به شهر شوش رسیدیم و شب در دانشگاه پیام نور شوش خوابیدیم

25 اسفند:رفتن به سمت منطقه عملیاتی فتح المبین و خالی کردن وسایل از کامیون، که یکی از تلخ ترین خاطره این سفر شکستن ناخن دست حسین بود که که یک لحظه زیر آخرین تابلو گیر کرد و باعث شد که راهی بیمارستان بشه و ناخنش  را بکشند (که واقعا خیلی درد کشید) و تا ظهر بچه ها درگیراین قضیه بودن ، و بعد از ظهر هم شروع به رنگ کردن میله پرچم ها شدیم تا ساعت 9

26اسفند:با توجه به تغییراتی که ایجاد شده بود . و  مسول یادمان آقای منصوری شده بود .با مخالفت سرسختانه ایشون قرار گرفتیم و اجازه انجام کار را به بچه ها نداد و باعث شد که حاجی نجفی  و حاج ابوالفضل بروند به سمت اهواز و پیگیر کارها و عملا در آن روز بیکار بودیم  ودر یکی از اتاق های دانشگاه اسکان داشتیم.

27 اسفند:با زحمات فراوانی که حاجی نجفی و حاج ابوالفضل کشیدند برای دریافت مجوز تا حدی که حاج ابوالفضل می گفت اشک حاجی نجفی در اومده بود بالاخره مجوز از سردار گرفته شد که که تابلوی ورودی شیار را بزنیم و تعدادی  از  پرچم ها  و تابلوهای چوبی به سمت تک درخت زده بشه . و ما بقی کار پس از اتمام کاروان های راهیان نور انجام بشه برای سال های آینده.

اما واقعی یکی از روزهایی که واقعا حال بچه ها خیلی خوب بود ،همون روز بود ،احساس میکردیم شهدا بالاخره اجازه دادن که براشون قدمی برداریم و تا اذان مغرب  بچه ها اساسی تلاش کردند. و قرار ادامه کارها بر این شد که بعد از اتمام کاروان راهیان نور باشد.

28 اسفند:رفتن بچه ها به سمت زیارت حضرت دانیال نبی و بعد از آن هم حرکت به سوی محلات. با توجه به اینکه من اسمم برای خادمی دوره چهارم شلمچه در اومده بود که از دوم  فروردین شروع می شد دیگه با بچه ها برنگشتم ، و  قرار شد با یکی از رفقا (حسن)به سمت اهواز پادگان شهید محمودوند(معراج الشهدا ) بریم. برای دریافت حکم و اعزام

پ ن:خایا شکرت که تونستیم چند روزاز زندگیمون را  در جایی قدم برداریم و نفس بکشیم که روزی از بهترین بندگانت اونجا زندگی میکردند.


نظرات  (۵)

  • به یاد شهید محسن حاج رضایی
  • عالی بود مهدی. عالی
    ********************
    ممنون
    نظر لطفت هست داش محمد
  • دلداده به رویای نگاهت
  • سلام دوست خوبم
    ارسال نظر برا همکاران وبلاگی اهمت خاصی داره
    با معرفی یه شبکه اجتماعی فوق العاده در وبلاگم به روزم
    شما میتونین درین شبکه به تعداد دلخواه نظر ارسال کنین و برای ارسال نظر نیازی به تایپ کردن کد یا اعداد ندارین
    به همین خاطر میتونین بازدید وبلاگتونو فوق العاده افزایش بدین......
    امکانات دیگه ای هم داره
    لطفا به وبلاگم سر بزنین
  • دختری از تبار یاس
  • سلام....
    عجب

    عجب از آدم

    و

    ممنون

    ممنون از خدای ما

    ولی خدای ما تاکی صبر خواهد کرد؟

    خودش گفت بترسید از خشم من

    ولی نتیجه واضح است

    هرچه کردیم برداشت میکنیم

    البته خدای ما

    همیشه مهربان است

    ولی

    زندگی ما چگونه است؟
  • بی قــــــــــرار
  • خدایا شکرت..
    سلام همسنگر..
    زیارتتون قبول ان شاا.. شهادت نصیبتون..

    سفر عالی هستش این کربلای ایران..

    باز خدارو صد هزار مرتبه مارو کربلای ایران طلبید...

    التماس دعا

    یازهرا
    *****************************************
    سلام
    ممنون
    یازهرا
  • جوانان عدالتخواه محلاتی
  • هفته نامه آوای محلات در شماره 74 به مورخه 2/2/93 و در آستانه روز کارگر در اقدامی شرم آورانه با انتشار عکسی از تجمع کارگران محلاتی در خیابانآموزش و پرورش در صفحه دوم خود از تیتر ( تجمع کارگران در خیابان آموزش و پرورش موجب از بین رفتن منظر شهری شده است) استفاده نمود.
    واقعا جا دارد این سوال از اعضای شورای شهر به عنوان متولیان این نشریه و همچنین هیئت تحریریه محترم هفته نامه آوای محلات پرسیده شود که آیا کارگرانی که زحمات آنان چرخ صنعت و خدمات و کشاورزی را در این شهر به گردش در می آورند این قدر حقیر و پست هستند که حتی حق ندارند در خیابانهای شهر حضور داشته باشند؟
    این برخورد در حق جزامیان هم نادرست است چه رسد به زحمت کش ترین و آسیب پذیر ترین قشر شهرستان محلات.
    گویا برخی مسئولین شهرستان علاقه زیادی دارند تا منظر شهری را با ماشینهای لوکس خود و آرایشهای اعضای خانواده خود زیبا سازی کنند و در این مسیر بزرگترین مشکل انگار دستهای پینه بسته کارگران و لباسهای خاکی آنان است.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی