شیر هم باشی باید از جماعت گاو فرار کنی !
شیر هم باشی باید از جماعت گاو فرار کنی!!!
شیر هم باشی باید از جماعت گاو فرار کنی!!!
مرحوم مقدس اردبیلی زنی داشتند که ایشان را دائما میکوبید و به ایشان ناسزا میگفت! شخصی روزی نزد مقدس رفت و به ایشان گفت: این زن شایسته شما نیست شما با این بزرگی حیف است چنین همسری داشته باشید. طلاقش دهید و راحت شوید!!!
مقدس اردبیلی فرمود: این زن برای من نعمت است؛ چرا که وقتی بیرون از خانه همه من را بزرگ میشمارند احساس بزرگی میکنم؛ و وقتی به خانه می آیم این زن مرا ذلیل میکند و به من میفهماند که هیچ نیستم و بزرگ فقط خداست و مرا از خطر نفس دور میکند.
ولی نمیدونم چرا بعضیها مسلمونها را به مرد سالاری متهم می کنند و احکام دین را به احکام مرد سالارانه! این در حالی است که بزرگان ما به همسرانشان احترام خاصی می گذاشتند.
مرحوم مقدس اردبیلی مرد بزرگی بود که نقل شده است، گاه مشکلات فقهی خود را از امام عصر (علیه السلام) می پرسیده است
مرقد مقدس اردبیلی در نجف اشرف
سلام و خدا قوت به همه ی دوستان
قرار بود بعد از نظرات و دلایل شما دوستان در مورد اثبات وجود خدا ، ومعلومات بنده یک جمع بندی کلی انجام بدهم.و از همه کسانی که با نظرات خود به بنده کمک کردند و به بحث گرمی بخشیدند تشکر صمیمانه دارم.
برای شروع کار سخنی از پیامبر اکرم (ص) در مورد ضرورت و اهمیت خداشناسی:
بهترین اعمال خداشناسی است زیرا با وجود علم و معرفت ،عمل،کم یا زیاد تو را سود می بخشد اما با وجود نادانی( نسبت به خدا)عمل نه اندکش تو را سود می بخشد و نه بسیارش.
طبق سخن استاد شهید مطهری برای شناخت خداوند سه نوع دیدگاه وجود دارد. 1.دیدگاه افراطی 2.دیدگاه تفریطی 3.دیدگاه معتدل
1.دیدگاه افراطی: فقط تکیه بر استدلال است . و برای غیر استدلال ارزشی قائل نیستند. مانند ارسطو و ابن سینا
2.دیدگاه تفریطی:مسائل آزمایشی، تجربی و مشاهده ای را می پذرند و می گویند باید انسان اول دستورات الهی مانند نماز،روزه و..... را انجام بدهد. تا بتواند خدا را بشناسد.
3. دیدگاه معتدل:اماحرف این جماعت این است که انسان اول باید با دلیل منطق خدا را اثبات کند، سپس با وجود قوی شدن اصول وپایه اعتقادی، و همزمان با انجان دادن دستورات الهی به بهترین درک و شناخت ، خداوند متعال برسد. که می توان گفت بهترین نگاه و عقیده می باشد.
اما دلایل و برهان هایی بسیاری برای اثبات وجود خدا اقامه شده است که دوستان با نظرات خود کمک بسیاری کردند.مانند: برهان فطرت،برهان نظم،برهان امکان و وجوب،برهان صدیقین و....
که هر کدام برای خود دلیل علمی و منطقی خوبی می باشد که یک سری از آنها نشأت گرفته از آیات و روایات می باشد.
اما یک سری موارد دیگر هم بنده در این بحث به علاوه موارد بالا متوجه شدم ، و شاید برایتان جالب باشد که به اختصارتوضیح میدهم.
1.طبق نظریه مشهور انفجار بزرگ (بیگ بنگ):جهان هستی آغازی دارد و این یعنی قطعا آفریدگاری دارد،( یعنی کل ماده ،انرژی،زمان،مکان، همه به خواست و اراده قدرتی قادر و توانا میباشد.و نه اینکه به طور خود به خود آفریده شده باشد و نه به طور تصادفی) پس از این انفجار بزرگ جهان هستی سرد شده و گسترش یافت تا امکان شکل گیری،کهکشان ها ،ستارگان،سیارات و تمامی چیزهای دیگر را فراهم آورد نظریه ای که مورد قبول اکثریت دانشمندان قرار گرفته نظیر(جورج گامو،الکساندر فریدمن جورج اسموت و تیم فضایی ناسا) مورد تایید بسیاری از مجامع علمی بزرگ جهان قرار گرفته به طوری که آن را از یک نظریه به حقیقت علمی سوق می دهد. و جالبتر از آن اینکه قرآن از مساله انفجار بزرگ نام برده است . چیزی که علم تا اواخر قرن بیستم از آن بی خبر بود. (سوره انبیاء آیه 20،ذاریات آیه 47)
2.طبق قانون اول ترمودینامیک: محال است انرژی یا ماده از نیستی پدید آید؛و این جهان خود به خود پدید نیامده است و قطعا آفریدگاری دارد
3.عالم هستی (از اتم و سلول گرفته تا کهکشان های عظیم)دارای پیچیدگی و در عین حال نظم و ترتیبی است که وجود یک طراح و مدبر و آفریدگار مقتدری را لازم می نماید.
برای مثال:جسم انسان:در بدن هر انسان 100تیلیریاد سلول زنده وجود دارد. و هر سلول دارای بیش از صد هزار مولکول پروتئین است که آن هم در انواع مختلف ویتامین ها ،لیپیدها،کربو هیدرات ها و غیره که احتمال شانسکی یک پروتئین متوسط با 500 اسید آمینه950 10 می باشد یعنی عدد یک با 950 تا صفر در جلوی آن این در حالی است که در علم ریاضیات ،احتمال کوچکتر از 1050
امکان تحققش صفر است.این در حالی است که کهکشان راه شیری با 300 میلیون ستاره،خود یکی از 300 میلیون کهکشان عالم هستی است.(در این قسمت اندکی تأمل کنید)آیا جهان هستی با این عظمت به طور شانسکی پدید آمده؟
4.رسالت پیامبران الهی ومعجزات آنها :از جمله معجزه خاتم پیامبران (قرآن کریم)آن چنان شکوهمندانه است و روز به روز از سوی دستاوردهای جدید علم و تکنولوژی مهر تصدیق می خورد که خبر از منیع فرا طبیعی دارد این منبع فرا طبیعی همان خداوندی است که پامبرانش با دلایل محکم برای هدایت بندگان فرستاد.
5.ماده برای درست شدن و حرکت کردن ، قطعا به یک نیروی خارجی نیاز دارد.به علاوه لازم است این نیرو با علت خارجی غیر مادی باشد و گرنه آن هم خودش یک علت دیگر نیاز داشته و اگر همین طور پیش برود دور و تسلسل صورت می گیرد و از آنجایی که دور و تسلسل محال است پس قطعا لازم است علت نهایی در کار باشد به علتی که قائم بالذات بوده ودر آفرینش خود نیازمند هیچ گونه علت دیگری نباشد . این علت بی نیاز مطلق خدای متعال است.
ودر آخر از همه دوستان تشکر میکنم و امیدوارم تونسته باشم کمترینی به معلوماتتان اضافه کرده باشم
و اما حرف آخر
درباره یقین روایتی از امام رضا علیه السلام آمده است:
«قلت: و أی شیء الیقین؟ قال: التوکل
علی الله و التسلیم إلی الله و الرضا بقضاء الله و التوفیض إلی الله.»(1)
شخصی پرسید: یقین کدامست؟ امام رضا علیه السلام فرمود:
توکل کردن بر خدا و تسلیم شدن در برابر خدا و خوشنودی به خواست خدا و
واگذاری کار خود به خدا
از اینگونه روایات میتوان استفاده کرد که یقین تنها راه خوشبختی و
رسیدن به درجات کمال است. نوری است که از طرف خداوند در دل روشن میشود
و به سبب آن حق بر انسان روشن شده، به آن معتقد میشود به طوری که
اگر مخالف حق، صدها شبهه و وسوسه کند در او هیچ اثری نکرده و او را متزلزل نسازد اصول کافی، کتاب الکفر و الایمان.
سلام خدمت همه ی سروران عزیز امیدوارم همیشه زندگی سرشار از موفقعیت ومعنویت داشته باشید.
راستیتش زیاد میل به نوشتن شخصی ندارم، آخه حرفای من سر تا پا تقصیر کجا! و صحبتهای علما و شهدا کجا!
اما این چند وقت با نظرات و انتقادهای بسیاری مواجه شدم که سعی کن خودت مطلب بنویسی و واقعا هم میدونم که این جسارت بسیار بزرگی است. اما باید از یه جا شروع کرد.
اما فکر کردم که در مورد چی بنویسم که یکدفعه شبهه ی دوستم به ذهنم اومد که اثبات وجود خدا بود.
آخه یه شب بعد از نماز که داشتیم با هم صحبت می کردیم گفت: به نظرت اصلا خدا وجود داره و یه سری مطلب را هم برای رد اثبات خدا از دانشمندای غربی گفت. واقعیتش من تا حالا با این موضوع برخورد نکرده بودم چون به قول معروف هم تو یه خانواده مذهبی بزرگ شده ام ،و اکثر اطرافیان و دوستانم خدا را شکر مذهبی هستند.
اون شب حدود یک ساعت با هم صحبت کردیم اما واقعیتش اگریه آدم خداپرست بهم میگفت اثبات اسلام وحقانیت شیعه را بگو خیلی راحت تر جوابشو میدادم
اما صحبت دوستم باعث شد که خیلی فکر منو درگیر کنه و میشه بگی یک هفته ای زندگی برام شکل دیگری شد وکلا درگیر این موضوع بودم تا با یه سری تحقیقات و مطالعه در این زمینه میشه گفت خدا را هم به صورت عقلی و هم به صورت حسی ،درک و بهتر شناختم.
آخه میگن :ارزش عبادت به ارزش شناخت آگاهانه از خداوند است.
حالا از همه ی دوستان میخوام بپرسم اگر شما جای من بودید چی جواب میدادیدو چگونه وجود خدا را برای خود به اثبات رساندید؟
منتظر نظرات شما در این زمینه هستم و انشالله در آخر با کمک شما و معلومات این حقیر جمع بندی کلی میکنم
الهی ! از روی آفتاب و ماه و ستارگان شرمنده ام ، از انس و جان شرمنده ام ، حتّی از روی شیطان شرمنده ام ، که همه در کار خود استوارند و این سست عهد ، ناپایدار.
الهی ! همه سرِ آسوده خواهند ، و حسن دلِ آسوده .
الهی ! اگر چه درویشم ، ولی دارا تر از من کیست ، که تو داراییِ منی.
من در اتاق یک رئیسی رفتم، کار داشتم. تا در را باز کردم دیدم یک دختری
حالا یا دختر یا خانم، خیلی خوشگل است. تا در را باز کردم، اوه... چه
شکلی!داخل اتاق رئیس رفتم گفتم: شما با این خانم محرم هستی؟ گفت: نه!گفتم:
چطور با یک دختر به این زیبایی تو در یک اتاق هستی و در هم بسته است. گفت:
آخر ما حزب اللهی هستیم.
گفتم: خوشا به حالت که اینقدر به خودت خاطرت جمع است. حضرت امیر به زنهای جوان سلام نمیکرد.
گفتند: یا علی رسول خدا سلام میکند تو چرا سلام نمیکنی؟ گفت: رسول خدا سی
سال از من بزرگتر بود. من سی سال جوان هستم. میترسم به یک زن جوان سلام
کنم یک جواب گرمی به من بدهد، دل علی بلرزد. گفتم: دل علی میلرزد، تو
خاطرت جمع است.
بعضیها خودشان را از امیرالمؤمنین حزب اللهیتر میدانند.
بعضی خودشان را از مراجع تقلید حسینی تر میدانند.
حاج آقا محسن قرائتی
پسر کوچکی وارد داروخانه شد کارتنی به سمت تلفن هل داد.روی کارتن رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره ای هفت رقمی.مسئول داروخانه متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش داد.پسرک پرسید:«خانم میتونم خواهش کنم کوتاه کردن چمن هاتون را به من بسپارید؟» زن جواب داد:ولی کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد.
پسرک گفت: خانم من این کار را نصف قیمتی که اون میگیره انجام میدم.زن در جوابش گفت:«آخه از کارش کاملا راضی ام»
پسرک بیشتر اصرار کردو پیشنهاد داد:من پیاده رو و جدول جلوی خونه رو هم براتون جارو میکنم
اما باز هم پاسخ منفی داد.پسرک در حالی که لبخند می زد گوشی را گذاشت مسئول داروخانه که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت:«پسر از رفتارت خوشم اومد،به خاطر اینکه روحیه ی جالبی داری،می خوای برای من کار کنی؟»
پسر جوان جواب داد:نه ممنون من فقط داشتم کار خودم رو محک می زدم. من خودم،همون کسی هستم که برای اون خانم کار می کنه!
______________________________________________
-جرأت ارزیابی خود را داشته باشید و این کار را به زیر مجموعه خود بیاموزید.
-در انجام کارها به سه نکته بیش از بقیه نکات توجه کنید: اعتماد به نفس،اعتماد به نفس ،اعتماد به نفس
پرونده گنـاه مرا کم مرور کن ... آقـا خودم به جای شما غصه میخورم